پنج ماهگی
عزیز دلم پنج ماه از حضور گرمت در کنار ما میگذره و من خدا رو شاکرم به خاطر وجود نازنینت که به زندگی ما شادی غیر قابل توصیفی بخشیده خوشبختانه این ماه بیشتر سرگرم جشن بودیم...عروسی پسر دایی مامانی و عروسی عمو حبیب و تولد کسری جون .خیلی خوب مامانی رو میشناسی و عکس العمل نشون میدی... وسایل دور و برت رو دستت میگیری و اکثر اوقات طعمشون رو هم میچشی... دنده عقبت خیییییلی خوب کار میکنه و همچنین گردش به چپ و راستت..ولی حرکت به جلوت کمی کنده و بیشتر وقتها گیر میکنی و میزنی زیر گریه لثه هات هم به شدت اذیتت میکنن و کلافه ای... قد و وزنت هم خوب رشد کردن...فقط بعضی وقتها اعتصاب غذا میکنی علاقه شدییییدی هم به نشتن داری برای عکسهای پنج ماهگی خیلی اذیت کردی و ...
نویسنده :
مامان جون
18:31